ساری شهر من گفتگو دوستانه
|
ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه . تادهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه . دست کردم تو آکواریوم درش آوردم . شروع کرد از خوشالی بالا پایین پریدن . دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو . اینقده بالا پایین پرید خسه شد خوابید . دیدم بهترین موقع تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ولی الان چند ساعته بیدار نشده . یعنی فکرکنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب... نظرات شما عزیزان:
سلام دادا. آپ قشنگی بود ولی چرا خبرم نکردی؟پاسخ:goftam riah nash
salam
.
سلام دوست من. امروز یه جشن تولد مخصوص داریم که ازت دعوت میکنم حتما بیای...
خوشحال میشم با نظرت جشن مارو قشنگ تر کنی...پاسخ:salam azizam.miam hatman |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |